متن زیر یادداشت توقیف شده وحید جلیلی در ماهنام? سوره(دور? چهارم) می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
از کمترین چیزهایی که در مورد فرهنگ انقلاب اسلامی می توان ادعا کرد این است که یک "فرهنگ انقلابی" است.
شاخص های فرهنگ انقلابی چیست؟ و مدیریت بخشهای مختلف فرهنگی کشور چقدر تجلیگاه این شاخص ها هستند؟ و اگر نیستند، چرا و چگونه مدیریت فرهنگ انقلاب را به دست گرفته اند؟
آیا اراده و منافع عناصر یا جریان هایی اقتضا می کند که «فرهنگ انقلاب» از «فرهنگ انقلابی» فاصله بگیرد و این ترکیبِ وصفی به یک ترکیب "اضافی"! تبدیل شود؟
همه ی دوستانی که در یکی دو دهه ی گذشته از توفیق اجباری هم صحبتی با مدیران یقه سفید عرصه ی فرهنگ در جمهوری اسلامی برخوردار بوده اند با کلماتی نظیر کار علمی، کار کارشناسی، برنامه ریزی استراتژیک، چشم انداز، پرهیز از شعارزدگی و ... آشنایند و البته نتایج درخشان این ادبیات و گفتمان رایج در بسیاری مدیریت های ریز و درشت فرهنگی را نیز بالعیان به نظاره نشسته اند.
روزی در محضر یکی از همین مدیران معظم که فصل مشبعی در لزوم طرد افراطی ها، کار کارشناسی و علمی و ترویج مباحث تئوریک داد سخن داده بود، عرضه داشتم برای آن که بدانید ما نیز اهل تأملات دقیق فلسفی و نازک اندیشی های ظریف نظری هستیم پرسشی پیش می نهم تا به عنوان یک چالش تئوریک بنیانی مورد توجه قرار گیرد:
"آیا مدیران پرشیاسوارِ جردن نشین مایل یا قادر به تحقق اهداف انقلاب مستضعفان و آرمان های اسلام پابرهنگان هستند؟"
آیا چنین پرسشی یک شعار افراطی است یا یک سؤال تئوریک؟
تناقض در اینجاست که این دوستان باهمین شعارهای افراطی و غیرعلمی و غیرکارشناسی و صدها هزار خونی که به پایش ریخته شده است روی کار آمده و مناصب خدمت را به چنگ و دندان گرفته اند و حالا یادشان افتاده که چقدر عباراتی مثل "اسلام پابرهنگان" و "گرسنگان مغضوب قدرت و پول" افراطی، شعاری، غیرعلمی، غیرکارشناسی، سطحی و ... است.
این مدیران سوار بر اتومبیل های آخرین مدل در خیابان های جمهوری اسلامی و در حالی که گرسنگان پاپتی انگشت به دهان، برهنگی شان را از بدیهی ترین ارزش های مدیریتی انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی نظاره می کنند از این جلسه به آن جلسه می روند و از لزوم کار عمقی، مقابله با افراطی گری، برنامه ریزی استراتژیک و ... داد سخن می دهند.
باید سال ها و سال ها با این جماعت دمخور بوده باشید تا پس ازبارها و بارها دورخوردن، شگردهایشان را در مهار فرهنگ انقلابی انقلاب اسلامی و تبدیل انرژی متراکم در پیام آرمانی انقلاب به سوخت اسب های بی بخار عالم سیاست و قدرت دریابید.
وقتی که پای صحبت این حضرات می نشینی با آن چنان ظرافت زمختی محتوای انقلاب را از پوستش جدا می کنند و آن چنان تفسیر روزآمد، مدرن، خوش قیافه و دلچسبی از انقلابی بودن ارائه می کنند که دست آخر انقلابی بودن بر هر چیزی دلالت می کند، جز انقلابی بودن!
از نگاه اینان نه جنگ فقر و غنایی وجود دارد نه امام خمینی منادی اسلام پابرهنگان است، نه انقلاب اسلامی حاصلِ فداکاری مستضعفان و نه نظام جمهوری اسلامی عهده دار رفع اختلاف طبقاتی و مبارزه با سرمایه داری و تکاثر.
و تا دلتان بخواهد برای آن که ادبیات «خشن»، «غیرعلمی»، «شعاری» و «افراطی» امام خمینی که به بهترین وجه در پیام ایشان به هنرمندان(31/6/67) جلوه کرده است تلطیف و تعدیل شود "کلمه ها و ترکیب های" تازه ابداع کرده اند:
انقلاب اسلامی پاسخی است به مدرنیته و جمهوری اسلامی، نظامی است برآمده از آزادی خواهی یا معنویت جویی و امام خمینی(ره) یکی از نخبگان و فرهیختگان تفکرشیعی است که مهم ترین شاخصه اش مبارزه با استبداد یا غرب زدگی بوده است. او هم کسی است در ردیف بزرگوارانی همچون مرحوم علامه طباطبایی یا میرزای نائینی یا نراقی یا ... .
در نگاه اینان حرف های پنجاه و هفتی نشانه ی ارتجاع، کهنگی، به روز نبودن، شعارزدگی، افراطی گری، بی تجربگی و ... است و در همان حال حرف های پنجاه و ششی نشانه ی پختگی، اعتدال، معقولیت، کارشناسی و ... .
مهمترین خاطره ای که از انقلاب اسلامی دارند جابه جایی قدرت است و سوار شدن بر اسب مراد.از کمترین چیزهایی که در مورد فرهنگ انقلاب اسلامی می توان گفت این است که یک فرهنگ انقلابی است. شاخص های فرهنگ انقلابی چیست؟ و مدیریت های بخش های مختلف فرهنگی کشور چقدر تجلیگاه این شاخص ها هستند؟
در نگاه اینان، انقلاب را باید با قیافه ی حق به جانب و با انواع شگردهای مدیریتی و فلسفی و ... طوری تفسیر کرد که کوچک ترین روزن های برای تفسیر انقلابی انقلاب و اسلام باقی نماند. در نگاه بسیاری این حضرات، مدیریت فرهنگی یعنی "پهلبد به اضافه ی ته ریش".
استراتژی دقیق این مدیران در مواجهه با نیروهای فرهنگی انقلاب(که همان نیروهای انقلابی فرهنگ هستند) استراتژی خوف و رجا یا کج دار و مریز است.
برطبق این راهبرد، نیروهای انقلاب را باید بین شب و روز نگاه داشت. نه آن قدر قدرت بیابند و امیدوار شوند که بتوانند مستقلاً و بدون اتکا یا اجازه از باندهای سیاسی و اصحاب قدرت، تاثیری معتنابه بر توده ها بگذارند و نه آن قدر ناامید و خسته شوند که افسار پاره کنند و بر زمره ی زور و تزویر بشورند.
قیف مدیریت فرهنگی در جمهوری اسلامی که گردان ها را به گروهان و گروهان ها را به دسته و دسته ها را به نفر تبدیل می کند(دیالوگ دردمندانه ی حاج کاظم را [در آژانس شیشه ای] یادتان هست؟) در طی سالیان به فرمول های پیچیده و گاه ساده ای دست یافته است که با آن آهن را هم خرد می کند؛ همان آهنی که "فیه بأس شدید و منافع للناس" است و ادامه ی "لیقوم الناس بالقسط" .
این مدیریت در جست و جوی نوعی انقلاب فرهنگی منهای فرهنگ انقلابی است و این تناقضی است که بسیاری از دستگاه های فرهنگی جمهوری اسلامی را به خود دچار کرده و هر روز فرصت ها و منابع بیشتری را ضایع می کند.
فرهنگ انقلابی هم هدف و هم مسیر انقلاب فرهنگی است و با انکار و طرد و لعن آن به زبان های مختلف اتفاقی بیش از آنچه تاکنون روی داده رخ نخواهد نمود.
فرهنگ انقلابی برخلاف تصویرهای دروغین و تفسیرهای سترون گری که از آن ارائه می شود تا منافع اهالی قدرت را تضمین و تأمین کند بسیار لطیف تر، مهربانانه تر، معقول تر، معتدل تر، معنوی تر، آسمانی تر و زمینی تر از همه ورژن های فرهنگ قلابی ماهیگیرانی است که بر ساحل سیاست، خزف قدرت صید می کنند.
فرهنگ انقلابی با تبسم و لبخند و آرامش نه تنها به نظاره ی فقر و فساد و تبعیض نمی نشیند؛ بلکه پرده از چهره ی کریه و خشن و جنایت بار چنین لبخندهایی کنار می زند.
فرهنگ انقلابی، آرامش در حضور ظلم و قرار دربرابر "کظه ی ظالم و سغب مظلوم" را نه نشانه ی فرهیختگی و اعتدال و عقل و علم و کارشناسی و ... که قرینه ای بر فساد و فسق می داند چرا که در قاموس فرهنگ انقلابی "اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا" و آگاهان و فرهیختگان بیقرارانند و هر چه فرهیخته تر بیقرارتر.]
در کدامیک از دستگاه های فکری و فرهنگی کشور، استراتژی "بیقراری در برابر کظه ی ظالم و سغب مظلوم" در دستور کار است؟
می گویند فرهنگ انقلابی فرهنگ سفارشی است و از سفارش و دستور و بخشنامه، فرهنگ در نمی آید و نگاه ابزاری به فرهنگ جواب نمی دهد.
آیا پمپاژ محصولات هالیوود و بالیوود و کن و سولقان و ... به جامعه ی ایرانی نیز از همین نگاه و رویکرد سرچشمه گرفته است؟
چگونه است که فرهنگ به هر ایدئولوژی و مرام و مدیر و مالک و باند و شرکت و گروه و غیره ای می تواند، سرویس بدهد و چون نوبت به مبنای انقلاب و نظام اسلامی یعنی اسلام انقلابی می رسد آسمان می تپد و ده ها نظریه ی دقیق آکادمیک در نقد فرهنگ سفارشی به میدان می آید؟
از سامسونگ و الجی تا کمیته ی امداد، تا کاخ سفید، تا وزارت نیرو، تا سازمان صنایع دستی، تا فمینیستها، تا انجمن حجتیه، تا لیبرالها، تا روابط عمومی مرکز فرش ایران، تا ستادمبارزه با مواد مخدر، تا نیروی انتظامی، تا یونیسف و فائو، تا ستاد اقامه ی نماز و .... همه و همه میتوانند از کارگردان های درجه ی یک سینما، تا داستان نویس های تازه کار شهرستانی، تا محققان و پژوهشگران مبرز حوزه و دانشگاه، تا گرافیست های آتلیه های پایتخت، تا خانم جلسه ای های همایش های زنانه، تا روزنامه نگارهای مدرن و سنتی و غیره و غیره را به خدمت بگیرند و سفارش بدهند و حاصل کار هم به قول خودشان، آثار ماندگار، درخشان، تحسین برانگیز، مؤثر، فرهنگساز و ... از کار دربیاید، اما سخن از پیام امام(ره) به هنرمندان که به میان می آید چهره ها درهم می رود و ابروها به منتهاالیه پیشانی نزدیک می شود و درددل های مدیریت فرهنگی آغاز می شود که "ای آقا! نیستید ببینید ما از دست یک مشت آدم سطحی نگر ِ ظاهربین با این نگاه های ابزاری شان به فرهنگ و هنر و ... چه می کشیم. نمیشناسند آقا! نمی دانند! فکر می کنند کار فرهنگی به همین آسانی است. پیچیدگی های مقوله ی فرهنگ را درک نمی کنند. لوازمش را نمی دانند. حالا حضرت امام یک چیزی فرموده اند، باید دید مقدمه اش چیست، مؤخره اش چیست، اصلاً مگر آرمان های امام در همه ی حوزه ها محقق شده که شما انتظار دارید توی این حوزه هم شده باشد؟ البته قبول دارم، باید کار کرد، کار جدی، قوی، وسیع، درمورد همین پیام امام ده تا سمینار هم گذاشته بشود کم است. این قدر این پیام جای کار دارد! باید تعاریف دربیاید، معانی مشخص بشود، بهروز بشود، نظرات مختلف مطرح بشود، جمع بندی بشود، در کمیسیون های تخصصی راهبردی بشود، کاربردی بشود.
آقا مقوله ی فرهنگ، پیچیده است، ظریف است، لطیف است؛ ببخشید یک لحظه، خانم منشی! شماره ی سامسونگ را بگیرید ببینید چک سوم را کی می دهند؟ فیلمشان نمی رسد ها! بله عرض می کردم. مقوله ی فرهنگ پیچیده است، ظریف است، نباید مثل کمونیست ها دنبال یک فرهنگ سفارشی مصنوعی ابزاری باشیم."
از کمترین چیزهایی که در مورد فرهنگ انقلاب اسلامی می توان گفت این است که یک فرهنگ انقلابی است. شاخص های فرهنگ انقلابی چیست؟
و مدیریت های بخش های مختلف فرهنگی کشور چقدر تجلی گاه این شاخص ها هستند؟ و اگر نیستند چرا و چگونه مدیریت فرهنگ انقلاب را به دست گرفته اند؟